نویسنده: محمد یعقوب یسنا
هزار سال بعد، شاهنامه در سطح دولتی و ملی به رسمیت شناخته شد.
فرهنگ و ادبیاتیکه امروز بهنام زبان و ادبیات و فرهنگ فارسی تاجیکی و ایرانی یاد میشود، در حقیقت توسط سامانیان اساسگذاری و رواج داده شد. سامانیان تاجیکان اصیل خراسان بزرگ بودند و به زبان و ادبیات و فرهنگ نیاکان خود بسیار علاقه داشتند. روایت ملی و حماسی ادبیات فارسی پس از اسلام، بنابر علاقهی سامانیان به فرهنگ و روایت ملی و حماسی نیاکان شان، شکل گرفت. چرا سامانیان چنین علاقهای را به فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی تاجیکی و ایرانی داشتند؟ برای اینکه سامانیان از مردم بومی و اصیل خراسان و منطقه و صاحب زبان و ادبیات فارسی تاجیکی بودند و دل شان برای زبان و فرهنگ خود شان میسوخت. بر همین اساس از زبان، ادبیات، شعر، فرهنگ و روایتهای ملی و حماسی تاجیکان و فارسی زبانان و آریاییان حمایت کردند.
واقعیت این است، اگر دولت سامانیان پس از اسلام رویکار نمیآمد، امروز ادبیات فارسی، روایت ملی و حماسی و آنچه بهنام فرهنگ ایرانی یاد میشود، به این گستردگی وجود نداشت. زیرا پس از اسلام، عربها در پی این بودند که زبان و فرهنگ مردم منطقه را به زبان عربی تغییر بدهند. استاد زرین کوب این موضوع را در کتاب دو قرن سکوت با جزییات بررسی کرده استکه عربها در پی تغییر زبان و فرهنگ مردم منطقه بودند. خوشبختانه از وقتیکه سامانیان به قدرت رسیدند و دولت و امپرتوری سامانیان شکل گرفت، جلو عربی شدن زبان فارسی تاجیکی گرفته شد و به زبان فارسی، شعر فارسی، فرهنگ فارسی و آریایی توجه شد و در دربار سامانیان کتابداری رواج یافت و جلسات شعری و ادبی به زبان فارسی تاجیکی برگزار شد. غیر از شعر نیمایی و شاملویی، دیگر همهی قالبهای شعر فارسی تاجیکی در زمان سامانیان شکل گرفتند و روج یافتند. مثلا قصیده، غزل، رباعی، قطعه، مثنوی و… در دورهی سامانیان رواج یافتهاند.
روایت ملی، حماسی و شاهنامهسرایی نیز بنابر حمایت سامانیان از تاریخ و فرهنگ نیاکانی، رواج یافت و شکل گرفت. شاهان سامانی به صورت رسمی، شماری از شاعران از جمله، دقیقی بلخی را استخدام کردند و وظیفه دادند که حماسهی ملی و شاهنامه را بسرایند. بنابراین شاهنامهسرایی یک سنت رسمی و دولتی در دربار سامانیان بود و از زمان سامانیان رواج یافت. اما دقیقی پس از سرایش یک هزار بیت کشته شد و سرایش شاهنامه ناتمام ماند. فردوسی پس از مرگ دقیقی، درفش پاسداری از روایت ملی و حماسهسرایی را بلند کرد و در دورهی سامانیان شروع به سرایش شاهنامه کرد و کار سرایش شاهنامه را در دورهی سامانیان به پایان رساند. اینکه شماری شاهنامهی فردوسی را متعلق به دورهی غزنویان میدانند، اشتباه است. سلطان محمود و شاهان غزنوی علاقهای به شاهنامهسرایی و حماسهی ملی تاجیکان و ایرانیان نداشتند. شاهنامهسرایی و حماسهسرایی بهعنوان روایت ملی، از جملهی سنتهای فرهنگی سامانیان استکه پس از سقوط دولت سامانی، حماسهسرایی و شاهنامهسرایی، فروکش کرد.
شاهنامهی فردوسی بنابر رواج حماسهسرایی در دورهی سامانیان سروده شد، اما نشر و پخش آن همزمان شد با به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی. متاسفانه سلطان محمود غزنوی و درباریانش از نشر و پخش و نسخهبرداری شاهنامهی فردوسی حمایت نکردند و شاهنامه پس از سرایش، روی دست فردوسی ماند. کار نشر و پخش یک اثر در آن وقت معمولا توسط دربارها صورت میگرفت، زیرا یک فرد نمیتوانست خودش از روی اثرش دهها نسخهی دیگر را رونویسی و نشر کند. منشیان دربار باید از یک اثر دستنوشت و نسخهبرداری میکردند، تا آن اثر نشر و پخش میشد. فردوسی سی سال زحمت کشیده بود و شاهنامه را سروده بود و به پیری رسیده بود، اگر میخواست خودش از شاههنامه رونوشت و نسخهبرداری کند، ماهها طول میکشید تا یک نسخه را بتواند تهیه کند. بنابراین لازم بود که دربار سلطان محمود رونوشت و نسخهبرداری شاهنامه را انجام میداد، متاسفانه انجام نداد. فردوسی بدون اینکه از نشر و پخش شاهنامهاش مطمین شود، در ناامیدی از جهان رفت، زیرا سلطان محمود و دربارش نه از فردوسی حمایت کردند و نه شاهنامهاش را رونوشت و نشر و پخش کردند. اما شاهنامه، اثری بود عظیم و بزرگ، بدون حمایت سلطان محمود غزنوی، راه خود را در تاریخ باز کرد.
این مقدمه را برای این نوشتم که مبنا و خاستگاه هویت زبانی و فرهنگی تاجیکی و ایرانی باید دقیق، درک و شناخته شود؛ اینکه دولتداری سامانیان مبنا و خاستگاه زبانی و فرهنگی تاجیکی و ایرانی است. طوریکه سامانیان، تاجیکان خراسان بزرگ، هزار سال پیش، زبان و فرهنگ تاجیکی و آریایی را احیا کردند و روایتهای ملی و حماسی را ایجاد کردند، هزار سال بعد که زمانهی ما است، نیز این دولت ملی تاجیکان استکه از فرهنگ آریایی، زبان و روایتهای ملی و حماسی پاسداری میکند.
حقیقت این است از وقتیکه دولت سامانیان سقوط کرد تا استقلال دولت معاصر و ملی تاجیکان در سال 1991 میلادی، دولت ملی تاجیکان شکل نگرفت و بین دولت سامانی و شکلگیری دولت ملی معاصر تاجیکان بیش از هزار سال فاصله اتفاق افتاد و این فاصله موجب شد که به روایت ملی، حماسی و فرهنگی تاجیکی چندان توجه نشود. پس از رویکار آمدن استقلال تاجیکستان و شکلگیری دولت ملی تاجیکان، در حقیقت ارزشهای ملی و فرهنگی و زبانی دولت سامانی از نو احیا شد.
خوشبختانه در رهبری دولت ملی تاجیکان، شخصیتی قرار دارد که در رهبری و مدیریت ملی، اجتماعی و سیاسی، تدبیر فوقالعاده عالی دارد و روایت ملی، فرهنگی و حماسی تاجیکان و آریاییها را مانند شاهان سامانی دوست میدارد و پاسداری میکند. این شخصیت ملی و فرهنگی، جنابعالی محترم امامعلی رحمان، پیشوای ملت و رییسجمهور تاجیکیستان، است. طوریکه سامانیان هویت فرهنگی، زبانی، ملی و حماسی تاجیکی و آریایی را اساس گذاشتند؛ جنابعالی محترم امامعلی رحمان پس از هزار سال آنها را احیا کرد و از نو، دولت ملی و هویت ملی تاجیکان را در جهان معاصر ایجاد کرد و به وجود آورد، و آنچه از دورهی سامانیان از نظر فرهنگی ناتمام مانده بود، آنها را تمام کرده و در حال تکمیل کردن شان است. مثلا حماسهسرایی و شاهنامهسرایی را سامانیان برای ایجاد و تقویت روایت ملی روی دست گرفته بودند، اما آنچنانکه سامانیان میخواستند، تحقق نیافت و آرزوی فردوسی که حمایتِ یک دولت از نشر و پخش شاهنامهاش بود، صورت نگرفت. باعث افتخار استکه جنابعالی محترم امامعلی رحمان پس از هزار سال، برنامهی حمایت از حماسه را به عنوان تقویت هویت و روایت ملی که توسط سامانیان روی دست گرفته شده بود به کمال رساند و آرزوی فردوسی را برآورده کرد؛ زیرا پس از سرایش شاهنامه، این نخستین حمایت رسمی و دولتی از چاب و نشر شاهنامه استکه در سطح ملی چاب و نشر و بهصورت رایگان به هر خانوادهی تاجیک در سراسر تاجیکیستان توزیع و تقسیم میشود. این اقدام در حقیقت، حمایت دولتی و ملی از شاهنامه است.
فردوسی بنابر زحمتیکه برای فرهنگ و هویت ملی کشیده بود، آرزویش این بود که از کتابش حمایت رسمی، دولتی و ملی صورت بگیرد. خوشبختانه این حمایت توسط پیشوای ملت محترم جنابعالی امامعلی رحمان، صورت گرفت. طبعا این اقوام و سیاستگذاری فرهنگی را محترم امامعلی رحمان هم برای تحقق آرزوی فردوسی و هم برای تقویت هویت و روایت ملی تاجیکان انجام داده است، زیرا در صورتیکه مردم یک کشور دارای هویت و روایت ملی نباشند، نمیتوانند برخوردار از استقلال کامل باشند.
استقلال فقط یک واژه نیست، بلکه یک مفهوم چند بُعدی و دارای جنبههای متفاوت استکه شامل صلح، امنیت و فرهنگ میشود. اگر دقت کنیم، محترم امامعلی رحمان، برای حفظ استقلال تاجیکستان، همزمان به صلح، امنیت و فرهنگ توجه کرده است. پس از استقلال، نخست صلح و وحدت ملی را بین تاجیکان برقرار کرد و کشور را از بحران و جنگ داخلی نجات داد. سپس به خاطر گسترش امنیت در سراسر کشور توجه کرد و در کنار صلح و امنیت، به تقویت روایت و هویت ملی تاجیکان بر اساس ارزشهای فرهنگی نیاکان تاجیکان پرداخت. به جشنهای نوروز، مهرگان و دیگر جشنهای نیاکانی و آریایی در سطح ملی و بینالمللی اعتبار و رواج بخشید. به رواج نمادهای ملی و فرهنگی در معماری شهرها و کشور توجه فرمود که ساخت باغ کوروش یکی از نمونههای آن است.
تازهترین اقدام فرهنگی برای هویت و روایت ملی تاجیکان، چاب و نشر و توزیع شاهنامهی فردوسی در سطح ملی استکه به حمایت محترم جنابعالی امامعلی رحمان صورت میگیرد و برای هر تاجیک، فارسی زبان و ایرانی این اقدام فرهنگی جنابعالی باعث افتخار است.