نگارنده: شفیع احمد کوهستانی دانشجوی کارشناسی ارشد_تهران
مقدمه
میهن دوستی و توسعه، دو مفهوم عمیق و پیچیده اند که در طول تاریخ نقش حیاتی در پیشرفت جوامع ایفا کرده اند. میهن دوستی، عشق آگاهانه و عملی به سرزمین و مردمان آن است که از احساس محض فراتر رفته و به اقدامات ملموس برای بهبود وضعیت جامعه تبدیل می شود. توسعه نیز به معنای بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه و حرکت به سمت رفاه و عدالت پایدار است. میهن دوستی که در طول تاریخ ثابت کرده که عنصر اساسی لازم برای پیشرفت جوامع است، در دو بعد اصلی نمود پیدا می کند. میهن دوستی احساسی و میهن دوستی عملی. میهن دوستی احساسی که بیشتر به ابراز عشق و علاقه زبانی و هیجانی محدود می شود در حالی که میهن دوستی عملی از این احساس فراتر رفته و در قالب اقداماتی مشخص برای بهبود جامعه جلوه گر می شود. لازم به ذکر است که هدف ما از میهنپرستی به هیچوجه ملیگرایی تعصبگرایانه نسبت به سایر کشورها نیست و ما بر ضرورت همکاری و همزیستی مسالمتآمیز با دیگر ملتها تأکید داریم. میهن دوستی که در کل در توسعه کشور نقش سازنده دارد. هنگامی که در دو بُعد به صورت همزمان در جامعه شکل بگیرد نه تنها مسیر توسعه را هموارتر میکند بلکه سبب رفع موانع توسعه در جامعه نیز خواهد شد. چنانچه میهن دوستی احساسی می تواند به عنوان جرقهای برای ایجاد انگیزه عمل کند و مهین پرستی عملی میتواند این انگیزه را به نتایج ملموس و پایدار تبدیل کند. در این مقاله کوتاه به تفصیل و توضیح این دو چهره میهن دوستی پرداخته و تفاوت آنها را در میزان حرکت موتور توسعه کشور به تحلیل میگیریم.
میهن دوستی شرط لازم توسعه
با توجه به مفهوم توسعه و تجربیات موفق کشورهای پیشرفته در این زمینه، میهنپرستی نه تنها یک نیاز، بلکه شرط اساسی برای تحقق توسعه است که بدون آن، تحقق این هدف عملاً در خیال باقی میماند. چنانکه حضرت علی(ع) با بینش عمیق و تدبر عالمانه، میهنپرستی را در کلام زیبای خود با بیان اینکه «سرزمینها با وطندوستی آباد شدهاند»، بهعنوان شرط لازم برای پیشرفت و تعالی جامعه معرفی میکند. کشور عزیز ما که در طول نیم قرن گذشته با کارگزاران نسبتآ بیگانه مواجه بوده، در مسیر توسعه با چالشهای جدی دست و پنجه نرم کرده است. یکی از این چالشها، عدم دلبستگی عملی به وطن در میان افراد جامعه و کارگزاران است. میهنپرستی، که برای توسعه کشور شرط لازم تلقی میشود، از جنس عمل است نه احساس محض. لازم به ذکر است که میهنپرستی به معنای ملیگرایی یا قومگرایی نیست؛ بلکه یک دلبستگی مثبت و سازنده به وطن و جامعه است که با هدف توسعه و رفاه جمعی درپیگیری است. تفاوت بسیاری بین میهنپرستی احساسی و عملی وجود دارد؛ احساس میهنپرستی زمانی اثرگذار است که به اقداماتی عملی منجر شود. آنچه در جامعه ما مشهود است، عشق به وطن از نوع احساس است نه عمل. برای حرکت در مسیر توسعه، لازم است که از کارگزاران تا مردم عادی جامعه، به وطن عشق و دلبستگی عملی داشته باشند و نظام حاکم باید با تدوین سیاستهای مدبرانه، این دلبستگی را تقویت کند. بهعنوان دانشجوی سیاستگذاری توسعه، تفاوتی بین یک خارجی و یک تبعه کشور که هیچ نوع عشقی، چه احساسی و چه عملی، به کشور ندارد، نمیبینم.
هیچ بیگانهای کشور دیگری را نخواهد ساخت و شهروندی که به وطن خود احساس و عمل ندارد، در راستای توسعه کشور تاثیری نخواهد داشت. آنچه در وطن ما به عنوان میهنپرستی مدنظر است، فداکاری و مبارزه برای استقلال و دفاع از کشور در برابر تهاجم خارجی است که بدون شک امر پسندیدهای است، اما کافی نیست. همچنین، آنچه از توسعه مدنظر است، نتیجهای از توسعهیافتگی و رفاه است. این دو برداشت از نظر اصول به یکدیگر نزدیک هستند؛ یعنی در هر دو مورد، مردم به نتیجه توجه دارند. در توسعه، آنها نتیجه را میبینند و در میهنپرستی، فداکاری و شهادت در این مسیر را. در حالی که این مفاهیم به هم مرتبطاند، میهنپرستی دلبستگی خودمحورانه و عملگرایانهای است که در عدم بیتفاوتی نسبت به جامعه معنا پیدا کرده و با اقداماتی کوچکی چون دور کردن اشیاء مضر از جاده و موارد مشابه دیگر چهره نمایان میسازد؛ بنابراین، میهنپرستی مفهومی پویا و سیال دارد. از طرفی، توسعه نیز مسیری پیچیده و بیپایان است و نه هدفی ثابت. شکلگیری و حرکت در این مسیر، در طول زمان و با اراده عمیق تمام عناصر جامعه و عشق رسیده به درجه عمل آنها امکان پذیر است. در نتیجه، آنچه که ما در وطن خود نسبت به این دو مفهوم مرتبط داریم، نوعی بینش انتزاعی است که برداشت ها هم بیشتر نتیجهگرایانه هستند. بنابراین اگر بگوییم که ما در کشور خود در توهم عشق به وطن به سر میبریم، سخنی به اغراق نگفتهایم. بنابراین، آنچه که در جامعه نیاز است تا قدم اول در حرکت به سوی توسعه برداشته شود، تجزیه و تحلیل این نگاهها و مفاهیم کلی و انتزاعی از میهنپرستی و توسعه به مفاهیم و اقدامات کوچک و قابل فهم و عمل است. این امر میتواند احساس میهنپرستی را به اعمال وطنپرستانه تبدیل کند و به مردم القا کند که عشق به وطن در اقدامات کوچک عمومی قابل اثبات است. به مردم نشان دهند که ایفای مسئولیت در برابر کشور و جامعه تنها در میدان معرکه برابر متجاوزان ممکن نیست، بلکه در کوچه و خیابان، در مسجد و مدرسه، در دانشگاه و اداره نیز تحققپذیر است و چه بسا از نبرد با دشمن ضروریتر باشد. تمام اقشار جامعه، از کارگزاران تا مردم عادی، در ترویج عشق به میهن و تقویت این احساس و اعمال در لایههای مختلف جامعه نقش دارند. غفلت از این امر مهم به سان غفلت در برابر خانه و خانواده است. در طول بحرانها ثابت شد که هیچ سرزمینی به مانند وطن ما و هیچ مردمی به مانند مردم ما نمیتواند شود. حتی کشورها و ملتهایی که از زوایای مختلف با ما اشتراکات فراوانی دارند، جز توهین و تحقیر برای ما چیزی به ارمغان نیاوردند و نخواهند آورد. کسانی که از کشور خارج شدهاند، بهخوبی درک کردهاند که چقدر در مقابل کشور خود کوتاهی و جفا کردهاند. مسئولان جامعه موظفند که عشق به وطن را در تمام سطوح آموزشی و تحصیلی کشور ترویج داده و آن را جزء متون تعلیمی و تحصیلی قرار دهند، تا نسل نوین کشور بهعنوان وطندوست و خدمتگزار جامعه خود بهبار آید.
جلوه های وطن دوستی
طوریکه در بالا هم بیان کردیم که ابراز وطن دوستی در انجام کوچکترین اعمال ممکن برای توسعه کشور امکان پذیر است. هر فرد و عنصر جامعه مطابق به جایگاه وتوانایی اش در جامعه میتواند در توسعه کشور نقش ایفا کند چنانچه در اهمال به آن مانع توسعه قرار بگیرد. در زیر به بعضی از جلوه های کوچک که ناشی از وطن دوستی است و از جمله عوامل توسعه کشور محسوب می شوند، می پردازم:
بیتفاوت نبودن نسبت به جامعه
بیتفاوت نبودن یکی از اصول کلیدی وطندوستی است. این اصل به معنای آگاهی و توجه به مسائل و چالشهای جامعه و تلاش برای بهبود آنهاست. هر شهروند باید نسبت به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور خود حساس و مسئولیتپذیر باشد. با ایجاد یک فرهنگ مسئولیت اجتماعی، افراد میتوانند با مشارکت در فعالیتهای مثبت جامعه، به ساختن آیندهای بهتر کمک کنند.
احترام به قوانین و مقررات
احترام به قوانین و مقررات یکی دیگر از جنبههای اصلی وطندوستی است. رعایت این قوانین نشاندهنده احترام به نظام اجتماعی و حقوق همدیگر است. این احترام به قوانین نهتنها میتواند به بهبود وضعیت حقوقی و اجتماعی جامعه کمک کند، بلکه همچون یک الگو برای دیگران عمل کرده و حس همبستگی را در میان شهروندان تقویت میکند.
حمایت از تولیدات داخلی
حمایت از محصولات و خدمات داخلی موجب تقویت اقتصاد ملی و اشتغالزایی میشود. با خرید و حمایت از تولیدات محلی، شهروندان نهتنها به بهبود وضعیت اقتصادی کشور خود کمک میکنند، بلکه به افزایش کیفیت زندگی و رشد کارآفرینی نیز یاری میرسانند. این عمل بهمعنای دلبستگی به سرزمین و سرمایهگذاری در آینده آن است.
کمک به هموطنان
این معیار به اهمیت همکاری و همبستگی میان افراد جامعه اشاره دارد. کمک به هموطنان، بهویژه در زمانهای بحران و نیاز، نشاندهنده روحیه همبستگی و احساس مسئولیت اجتماعی است. این کمکها میتواند شامل حمایت مالی، اجتماعی یا حتی روحی باشد که در نهایت به تقویت پیوندهای اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی در جامعه منجر میشود. البته کمک به هموطنان تنها درجغرافیای کشور مدنظر نیست، همکاری بین مهاجرین در بیرون کشور هم جلوه وطن دوستی است، زیرا وطن تنها جغرافیا کشور مطمع نظر نیست بلکه تمام تبع کشور چه داخل و چه بیرون کشور را شامل می شود بنا هر نوع همکاری و ایجاد سازوکارهای حمایتی و خدماتی برای مهاجرین ما هم بارزترین جلوه وطن دوستی است.
حفظ تمیزی و زیبایی محیط
حفظ تمیزی و زیبایی محیط یکی از جنبههای مهم وطندوستی است. یک محیط زیبا و پاک نهتنها به کیفیت زندگی افراد کمک میکند، بلکه نمادی از احترام به وطن نیز محسوب میشود. با ایجاد فضایی تمیز و سالم، شهروندان میتوانند نهتنها از زیباییهای طبیعی و معماری کشور خود لذت ببرند، بلکه به نسلهای آینده نیز ارثیهای از طبیعت بکر و سالم هدیه کنند.
جمع بندی
میهنپرستی، عشقی فراتر از احساس محض است که در عمل تجلی پیدا میکند و شرط اساسی برای حرکت در مسیر توسعه محسوب میشود. این عشق عملی میتواند به صورت رعایت قوانین، حمایت از تولیدات داخلی، حفظ تمیزی محیط و کمک به هموطنان نمود پیدا کند. تنها با ترکیب میهنپرستی احساسی به عنوان محرک و میهنپرستی عملی به عنوان ابزار، میتوان موانع توسعه را رفع و مسیر پیشرفت را هموار کرد. برای توسعه، لازم است که عشق به وطن به اقدامات ملموس تبدیل شود و تمامی اقشار جامعه از کارگزاران تا شهروندان عادی در این فرایند نقشآفرینی کنند. این اقدامات باید به گونهای باشد که نه تنها عدالت و رفاه را به ارمغان بیاورد، بلکه به تقویت حس همبستگی و مسئولیتپذیری اجتماعی نیز منجر شود. این مفاهیم، توسعه را از یک هدف انتزاعی به مسیری پویا و دستیافتنی تبدیل میکند. در نهایت، میهنپرستی عملی باید به عنوان یک اصل بنیادین در جامعه پذیرفته و ترویج شود. این موضوع از طریق آموزش، سیاستگذاری دقیق و ایجاد فرهنگ مسئولیتپذیری در تمامی لایههای جامعه میتواند محقق شود. تنها در این صورت است که جامعهای با معیارهای عدالت، رفاه و توسعه پایدار ساخته خواهد شد.
منابع ماخذ
1. سن، آمارتیار کوماریم.( 1401). توسعه به مثابه آزادی، مترجم، وحید محمودی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
2. عنبری، موسی( 1401). جامعه شناسی توسعه از اقتصاد تا فرهنگ، تهران، انتشارات سمت.
3. قریشی، حنیف. .(1401). وطن من کجاست. مترجم، طهرانیان، پژمان. کتاب الکترونیک.
4. ویرولی، مائوریتسیو. ( 1401). عشق به میهن: جستاری در باب وطن پرستی و ملی گرایی. مترجم، نصرالله زاده، مهدی. کتاب الکترونیک.
1. Hobsbawm, E. J. (1990). Nations and Nationalism since 1780: Programme, Myth, Reality. Cambridge University Press.
2. Gellner, E. (1983). Nations and Nationalism. Blackwell Publishing