نویسنده: محمد مبین شیرزاد
پوپلیسم در واقع بیانگر حالت و امکانهایست که در جامعه وجود دارد. اما امکان محققشدن آن باتوجه بر شرایط، امری دشوار و زمانبر و حتا ناشدنی است. یا بهتعبیر دیگر جامعه توان و قابلیتِ شدن و انجام آن نکات را در ظرفیت خویش در مقطع کوتاهمدت ندارد و نمیبیند. در واقع پوپلیسم نبود امکان محققشدن خواستههای مشروع تودهها است.
از شاخصها و ویژهگیهای مهم پوپلیستها ایناست. منافع و خواستههای تودههای حاشیهنشین جامعه را برجسته کرده و در معرض استفادهی ابزاری برای شکست رقبایشان قرار میدهند. چون حاشیهنشینها بهاثر سیاستهای تبغیضآمیر و هژمونیطلب گروههای حاکم مورد بیمهری و سرکوبگری قرارگرفته اند. هر گزینهی را بدون تأملاندیشی و مداقه برای رهاییبخشی از وضعیت موجودشان استقبال میکند.
عوامفریبی یکی از چندین ابزار پوپلیسم است. این پدیده در یک کانسپت کلانتر قابلدید است به تعبیر سادهتر گونهای از دیپلماسی است. دیپلماسی که داریی زیرشاخهها و فروعاتی متعدد است. در این روند پوپلیستها تلاش میورزند تا توده عوام و بیسواد جامعه را طعمهای اهداف سیاسیشان کنند. ردوپا و رگههای این پدیده در اکثر جوامع قابل مشاهد است.
در این روند، تلاش میورزند با شعارهای میانتهی و ناشدنی اذهان جامعه را بهسوی خود بکشند و دوپینگ سیاسی کنند. از آنجا که از مناسبات، پیچیدگیها و منافع کتلههای جامعه آگاهند و در شناسایی و مصادره اذهان آنها، مطلوب و قرین به واقعیتها اعمال دیپلماسی میکنند. با نشانزد بر ضعفها و عدم توانگری و توانگرسالاری رقبای مسلط مردم را راحت بهسوی داعیه-لیگ خود میکشانند. در تبیلغات انتخاباتیشان از امکانهای موجود، مانند منابع وافر نااستفادهشده طبیعی و منابع انسانی و تصنعی به تودهها و کتلههای عوام امید و کار در آینده (در صورت پیروزیشان) خلق میکنند.
اما…این پدیده از سوی اکتورهای سیاسی در اشکال و گونههای متفاوت تولید-بازآفرینی میشود. از عرصهی اقتصاد، فرهنگ و دیپلماس… تا بنیانهای مدنی. پوپلیستها در هستهی کاری و مبارزاتیشان ارادهی تغییر و تحولآفرینی را ندارند. بل در سبب فایقآمدن بر رقبایشاناند. در اینزمینه از خواستههای ناارضاشده مردم بهمثابه ابزار پیروزیشان مدد میجویند. در هر برههی زمانی-مکانی دور باطل را با ترفندها و اولویتهای نانهادینهشده جامعه به چرخش میآورند.
پوپلیستها معمولا آدمهای زیرک و نکتهسنج و ریزبین اند و بهخوبی اهرمهای فشار بر رقبایشان را میسنجد. امکانها و نکات دستیابی بر پیروزی را از دل جامعه با خاکزنی بر چشم مردم از مجرای سامانهها و پایگاههای حزبی و گروهیشان بیرون میکنند. در منظومه فکری و چشمانداز کلانشان منافع مردم دیده نمیشود. جز در کارزارها.
تبعات پوپلیسم
پوپلیستها، آنگاه که بر مسند قدرت تکیهزدند، دیگر خبری از اجراییشدن و پیگیری داعیههای و وعدههای کلانشان نیست. چونکه از یکسو امکان عملیسازی آنها وجود ندارد و از سوی دیگر بهقول معروف: «خرِ شان از آب تیرشده» حتا دیگر مشکلات مردم و تودهها مسئلهای برایشان نیست. چه رسد که در پی اجراییسازی آن برآیند. در پهلو اعتبارزدایی از کارزارهایی انتخاباتی و روندهای دموکراتیک و خدشهدار سازی موازین حقوقی و اخلاقی یک جامعه را بههمراه دارد. روحیهجمعی بهشدت علیه نخبگان و روندهای سرنوشتساز و مسیردهنده قرار میگیرد. نگاه مردم بر انتخابات، نهادها و کنواسیونهای دمواکراتیک نه بهمثابه زمینههای تصمیمگیری در قبال تعیین سرنوشتشان؛ بل بهمنزلهی اسباببازی با رأی و اعتماد مردم بر این نهادها میشکند. روندها از سطوح بالای تعیینکنند در سرنوشت مردم به بازیچههای دست بازیگران و پوپلیستها تقلیل مییابد. جامعه را بهسبب بیاعتمادهای مزمن و متداول بهسوی انحطاط و ورشکستهگی اخلاقی و جمعی سوق میدهند. دیگر خبری از اعتماد و سپردن افسار سرنوشت دست نخبگان نیست. مردم با نظام حاکم همکار و همسرنوشت نمیشوند. انارشیزم، تقلبکاری، بداخلاقیگری و بیسرنوشتی حاد میشود. ناجیای در کسوت نهادها برای ترمیم و احیای مجدد اعتبار مردم برای تعیین سرنوشتشان وجود ندارد. بیاعتمادی تمامساحت جامعه را درمینوردد. در فرجام ناشی از فاصلهها و بیاعتمادی ایجادشده بهوسیلهای اکتورهای پوپلیست جامعه به سمت فروپاشی میرود.
راهحلهای رهایی از این پدیده
بالابردن سطحآگاهی مردم و شناساندن مولفهها و مختصات این افراد. جامعه با شناخت اهداف و چشماندازها آنها دیگر فریب آنها را نمیخورد. دستشان رو میشود. کلانترین و مهمترین ابزاری که آنها در دست دارند، عدمآگاهی و سواد و شناخت مردم پیرامون آنها است. از همین نشانی همواره در بهرهکشی از جامعه بهنفع گروه و تیمشان استفاده میکنند.
تقویت نهادهای مدنی و مردمی از مهمترین عوامل بازدارنده میتواند باشد. مشروط بر اینکه این نهادها از استقلالیت و آزادی عمل برخوردار باشند و میانه مؤثری با تودههای جامعه داشته باشند. کارنامهها-پیشزمینهی مثبتی از خود در حیات کاریشان بهجاه مانده باشند. این آگاهی میتواند در هر قالب و ساحتی نمودار شود از سرودن اشعار، نگاشتن داستانها و مقالات و اثرهای پربار علمی تا تربیونها و موسیقی و سینما.
رفع فقر و رسیدگی بر خواستههای مشروع حاشیهنشینان از گزینههای دیگر جلوگیری از گسترش و جاهافتادگی پوپلیسم است. چون نکته ثقل پوپلیستها تمرکز برهمین مولفههاست. در صورت برطرف کردن این مولفات از مجرا و تقویتسازی بنیانهای اقتصادی میتوان از شدت آنکاست. تقسیموتوزیع عادلانهی ثروت ملی و اختصاص پروژههای عمرانی و بنیادی و رفع تبغیض و نابرابر از نکات مهم و برجستهی در راستای حل این پدیده اند.