نگارنده: رحمت الله بیگانه
روزی در ریاست اجراییه دولت وحدت ملی افغانستان، بهدفترعبدالقهارعابد نشسته بودم، رییس دفتر وزیر کارواموراجتماعی آمد و او بعد از معرفی من که در رادیو تلویزیون معارف کارمیکند، گفت: با وزیر معارف اسدالله حنیف بلخی نزد اشرفغنی رییس دولت افغانستان، یکجا بودیم، بلخی در مورد معارف موضوعی را به رییس جمهور گفت، غنی بدون رعایت ادب، اخلاق و نزاکت جیغ بلندی کشیده و گپهای خیلی زشتی به وزیر معارف نثار کرد، وزیر مطلق سکوت کرد و فضای اتاق را مدتی خاموشی پُر ساخت.
اسدالله حنیف بلخی انسان با ادب و اخلاق بود، موصوف پس از مدت کوتاهی به مریضی سرطان گرفتار شد، وی باوجود اینکه چندینبار برای تداوی بهبیرون افغانستان رفت و آمد کرد، اما علاج نشد و وفات کرد.
غنی احمدزی رییس دولت وقت، انسان بداخلاق و بی نزاکتی بود که در مقابل زیردستان خود خیلی رویه زشت داشت و اما در مقابل خارجیها و ولی نعمتان خود، انسان نهایت ضعیف و کرنشگر و متملق بود.
من مسوولیت رادیوتلویزیون معارف را داشتم، در خزان سال ۱۳۹۹ خورشیدی، همراه با میرویس بلخی وزیر معارف، اسدالله محقق معین نصاب آموزشی و روسای مختلف وزارت معارف، حوالی شام بهارگ رسیدیم و در اتاق قدیمی بهنام قصر”شبجمعه” رهنمایی شدیم.
در یک دفتر جابجا شدیم، میز قدیمی در یکی از اتاقهای آن قرار داشته و چوکیهای زیادی دور میز ترتیب گردیده بود، ما (روسای معارف) در جانب چپ میز و مشاوران رییس جمهور جانب راست میز همه نشستیم.
دقایقی نگذشته بود که چای و بیسکویت برایما سرویس گردید و متصل آن اشرفغنی احمدزی آدمی با جثه کوچک پیراهن و تنبان و دستارسفیدی بهسر، وارد اتاق شد.
غنی دستانش بالای سینه با همه بهتکراربا گفتن سلامعلیکم، سلامعلیکم احوالپرسی کرده و در جایگاه بالا نشست و در پهلوی وی میرویس بلخی وزیر معارف قرار گرفت.
همه در جاهای خود نشستیم، من در گوشه آخر میز نزدیک دروازه نشستم.
هرچند یکروز پیش از جانب ریاست دفتر وزیر معارف مساله جلسه بههمه روسا احوال داده شده بود، اما اجندا و موضوع اصلی این نشست زیاد روشن نبوده و به صورت کلی گفته شد، رییس جمهور در مورد کارهای مهم یکسال اخیر سوال و جواب میکند. اما اکثریت روسا نمیدانستند که دقیق رییس جمهور از این جلسه چه هدفی دارد، زیرا ما همواره گزارشهای خود را بهآمر اولیخود که وزیر معارف است، بهصورت رسمی میدادیم، چه نیازی بود که رییس جمهور بهصورت مستقیم از ما در این مورد سوال و جواب کند.
در واقع رییس جمهور با اینکارخود اصول اداری، ادارات افغانستان را خراب کرده و سلسله مراتب را شکست. منکه دستاوردهای زیادی داشتم، لست کوتاهی از فعالیت خود را نزد خود گرفته و آماده شدم.
در جریان ۲۰ سالکاری با وزیران، معینان و روسای زیادی ملاقات و نشستهای داشته ام، اما اینبار اول بودکه اشرفغنی احمدزی را از نزدیک میدیدم.
قدرت و مسند بسیاری از آدمهای ضعیفالنفس و بیچاره را در نظر آدمها خوب جلوه میدهد، بدون شک تعدادی را آرگاه و بارگاه، حشم وخدم و انتظار ماندن ولو آدم بیقواره و بد ریخت باشد، مردم را زیر تاثیر قرار میدهد.
من در حالیکه در قسمت پایانی میز نشسته بودم و فکر کردم به زودی نوبت گپ زدن من نخواهد رسید؛ اما بهصورت غیر مترقیه، در آغاز بعد از صحبتهای جالب و خوب وزیر معارف، بهصورت ناگهانی رییسجمهور از روی لستیکه نزدش بود، نام مرا خواند.
من تازه نیمدانه بسکیت را در دهن مانده بودم تا چای بنوشمکه اشرفغنی نام مرا گرفت تا صحبت کنم.
از جایم بلند شدم و میخواستم با نوشیدن مقدار چایی بسکیت به حلقم فرو رود که چای در گلویم پرید و مرا سرفه گرفت.
بهر صورت، گپهایم را از دستاوردهای زیادیکه داشتم آغاز کردم و در مورد نبود امکانات جدید صحبت کردم و وقتم تمام شد. رییس جمهور تشکری کرد و بدون توقف صدا زد که مایکتان روشن مانده آن را خاموش کنید.
زمانیکه گپ من تمام شد، بهآهستهگی از دروازهیکه نزدیکم بود بیرون شدم. یکتن از امنیتیهایکه قریب دروازه ایستاده بود گفت: ببخشید، رییس صاحب جمهور کسانیکه مجلس را ترک میکنند، بدش میآید، لطفن بیرون نروید، من در مقابل گفتم، من ضرورت دارم، باید بیرون بروم و از دهلیز بیرون شدم.
یکبوتل آب گرفته لحظاتی از هوای خنک بیرون استفاده کرده و برای لحظاتی در بیرون ماندم.
در جریان سالهایکه مسوولیت رادیو تلویزیون معارف را داشتم، و در جریان ۲۵ سال کارم در ادارات دولتی، متوجه گردیدم، متاسفانه تعدادی از وزرا بهجای همکار و دستیار و کمک کننده از زیر دستان تملق و چاپلوسی میخواستند و تعدادی از آدمهای متملق با وجود اینکه سواد و دانش خوب نداشتند، اما همیشه در چوکیهای مهم وظیفه اجرا میکردند.
اکثرن چنین افراد متملق برای پنهان کردن خلا و نواقص مدیریتی و ضعفهای شخصیتی خود به چاپلوسی و تملق روی میآوردند و بهاین وسیله ادارات از افراد دلسوز، لایق و نخبه خالی میگردید.
این مساله یکی از نکتههای خیلی مهم و اساسی در پیشرفت یک اداره و یا در مجموع یک حکومت و دولت است، زیرا دراینصورت کارمندانیکه بخاطرعدم تظمینکاری و نبود اطمینان از ادامهکار، خیلی محافظهکارانه ظاهر میشوند و کارهای اداره بهصورت اساسی پیشرفت نمیکند، زیرا چنین افرادی از کار کردن به دلایل گوناگون ترس دارند.
بهر صورت اینکارغنی یعنی خواستن افراد بدون معقولیت و سلسله مراتب، در واقع ضایعساختن وقت و نشان دادن قدرت خود به دیگران بود، خواستن روسا زیر فشار قراردان و پرسیدن از تمام وزارتها صورت نمیگرفت، بلکه در مقابل کسانی اینکار صورت میگفتکه از تیم خودش نمیبودند.
وقتی دوباره از بیرون به مجلس برگشتم، نوبت سومین رییس از روسای وزارت معارف بود، اشرفغنی، یکی از رییسها را مخاطب قرار داده گفت: آدم بیکفایت، مسلکتان چیست، کجا را خوانده اید، چندسال است این ریاست را بند انداخته اید؟
غنی در مقابل معین و تعدادی از روسا، از هیچ کلمه اهانت آمیزی دریغ نکرد و آنها را تهدید به برطرفی کرد.
میدانم در ادارات تعدادی افراد کم کار و ضعیف وجود دارد، اما راه حل این کار اهانت، تحقیر و توهین بهآدمها نیست، بلکه مدیران ارشد و لایق، با بهکارگیری ازتواناییهای اشخاص مختلف، ازنیرویکاری، مهارت و استعدادشان استفاده میکند.
بهباور من یکی از راههای باز شدن اختلاس، رشوه، خیانت و فساد از همین جریان عدم اطمینان و تقسیم کارمندان به افراد خودی و بیگانه میگذرد، وقتی چنین موضوعاتی پیش میآید، دیگر اداره از اداره بودن و ترقی و پیشرفت فاصله میگیرد.
اما بهزودی زمان ثابت کردکه بیکفایت ترین فرد و انسان عصبی، متعصب و خیانتکار کسانی بودندکه با لاف و گزاف دم از صداقت و شجاعت میزدند و اما در آخر روز دزدانه فرار کردند و همه چیز را بهباد فنا دادند.
ما در جریان ۲۰ سال حکومت داری بهنام دموکراسی دیدیم، اکثریت وزیران و روسایکه در ادارات دولتی مقرر شدند، بهصورت عموم دو کار اشتباه و غلط را تکرار کردند، اما هیچگاهی مورد پرسش و بازخواست مسوولین قرار نگرفتند: یکی جابجایی دوستان و آشنایان خود بهنام افراد متخصص و کارفهم و دور ساختن افراد مجرب و بیواسطه، دیگری کشیدن خط بطلان بهتمام فعالیتها و دستاوردهای گذشتهیکه درجریان سالیان متمادی با مصارف گزافی انجام یافته بود.
ما در واقع در این ۲۰ سال به دلایل گوناگون و عوامل متعدد، از صفر پیش نرفتیم، استثناهای هم وجودکه ما روی آن بحث نمیکنیم.
هرچند در این مورد مثالهای زیادی وجود دارد و زد و بند ها، پارت و پارتبازیهای فراوانی نیز وجود داشته است، متاسفانه اینکار زشت در تار پود دولتهایکه داد از دموکراسی میزدند، وجود داشت و اینکاردرواقع مشروعیت دادن به زشتی و پلشتی است. در حالیکه مسوولیت مدیر خوب و توانا، پیشبرد کار در اداره به صورت بهتر و عالی است.
وقتی محیط آلوده بهفساد باشد، راس حکومت در فساد و خیانت و قوم گرایی درگیرو غرق باشد، انتظاری بیش از این نمیرود.
غنی این دیکتاتورِ بیادب و دمکراتِ متقلب در سالهای اخیرکار خود، اکثریت آدمهای دلسوز و کارفهم را با ذهنیت قبیلوی دور کرد و بهجای آنها کسانی را مقرر کردکه حتی کلمه خود را درست خوانده نمیتوانستند و بهزبانهای مروج افغانستان آشنایی نداشتند. هرچند در سقوط دولت عوامل زیادی دخیل بود، اما بیکفایتی و عدم مدیریت خوب حکومتهای کرزی و غنی در سقوط دولت و ملت خیلی عمده و برجسته بود و به زودی سیل مدهشی بهنام طالب آمد و همه خوب و خراب دولت فاسد، قومگرا و متعصب غنی را از بنیاد برکند.